برای سلامتی خود ارزش قائل شوید. سلامتی دوستان خدا  برای خلق خدا مفید است. باید سالم باشید تا بتوانید برای خدا کار کنید. مثلاً همین جلساتی که در هفته برگزار می‌کنید یکی از کارهای بسیار مهم و ارزشمند است.

                          به نام خدا 

     هرکس به اندازه پولی که در اختیار دارد و نفراتی که زیر دست دارد آزمایش می‌شود و هر چه این پول و نفرات بیشتر باشد، آزمایش الهی سختتر است. و هر که مسئولیتش بیشتر باشد، اگر خوب کار کند ثوابش هم بیشتر است.

    شبی یک صفحه قرآن را با معنای فارسیش بخوانید و عمل کنید، این افضل است از هزار ختم قرآن که فقط عربیش را بخوانید و معنایش را نفهمید.

سه (ش) انسان را به ورطة نابودی می‌کشاند:
 1 –   شکم
 2 –   شهوت
 3 –   شیطان

            مراقب باشید که توبه و ذکر استغفار هم  شما را مغرور نکند، چون توفیق توبه و استغفار را هم خودش داده است.

   به نام خداوند جان وخرد

    عبادتها در روزهای پنجشنبه و جمعه دو برابر محسوب می‌شوند، یعنی خدا آنها را دو برابر قبول می‌کند. این از لطف خداست. در واقع فرصتی به ما می‌دهد تا کوتاهی‌ها و ‌کم‌کاریهای خلال هفته را که به خاطر گرفتاری‌ها مرتکب شده‌ایم جبران نمائیم. البته با خواندن چند رکعت نماز مستحبی و گفتن تعدادی ذکر خسته نشوید، چون گناهان هفته خود را که حساب کنید می‌بینید که اگر تمام موهای بدن شما زبان داشته باشد و استغفار کند بازهم کم است.

به نام یکتا مهربان دوست داشتنی

  خوشا به حال کسی که دعا و عبادتش خالص برای خدا باشد، خالصاً لوجه الله باشد. زیرا عمل خالص دست انسان را می‌گیرد و از لغزشها باز می‌دارد، هر چند که به ظاهر کوچک باشد.

    تمام گناهان از چشم و دل بر می‌آیند، بنابراین باید دل را به آنچه چشم می‌بیند مشغول ننمائیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از کوچه ای می گذشتند بچه ها در حال بازی بودند(روی کول هم سوار می شدند و به هم سواری می دادند به عبارتی شتر هم می شدند)  پسرکی تنها ایستاده بود و همبازی نداشت پیامبرخدا او را دید و گفت بیا روی کول من سوار شو، مردمی در مسجد منتظر رسول خدا ص بودند،‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...چرا رسول خدا ص نیامد و ...بالاخره به سلمان گفتند برو ببین پیامبر کجا هستند که دیر کردند، سلمان به طرف منزل رسول خدا ص به راه افتاد ایشان را در کوچه دید که با بچه ها بازی می کنند( به آنها کولی می دهند) سلمان خدمت حضرت عرض کرد یا رسول الله مردم در مسجد منتظر شمایند رسول خدا فرمودند برو منزل ما و مقداری گردو بیاور! سلمان رفت و گردو آورد بعد رسول خدا به پسرک که بالای دوشش بود و بچه های دیگر گفت من را با چند تا از این گردوها عوض می کنید؟ بچه ها گفتند آری گردو ها را گرفتند و پیامبر خدا را رها کردند؟!

رسول الله ص همراه سلمان راهی مسجد شدند، رسول خدا به سلمان گفت دیدی! این بچه ها رسول خدا را با چند گردو عوض کردند!

راستی چند نفر از ما در طول هر شبانه روز از عمرمان خدا و رسولش را به چند گردو و کمتر از آن می فروشیم و عوض می کنیم. ها!؟

یک سوال

آیا تا به حال از خود پرسیده ایم اگر ما و شما در صحرای کربلا بودیم کدام طرفی بودیم؟ حسینی یا یزیدی؟…

 دل ما سرزمین کربلاست وهر روز و هر لحظه، لحظه عاشورا است؛

در کربلای دل ما هم حسین هست و هم یزید و این دو همیشه در حال مبارزه هستند

خوب،  با خود فکر کنیم ما کدام طرفی هستم؟ خدا و امام حسین علیه السلام را یاری می کنیم یا یزید و شیطان را ؟